خدا می بیند...God sees
جوانا! رهِ طاعت امروز گير×كه فردا نيايد جواني زپير
قالب وبلاگ

www.javani.loxblog.com

 

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:

 

حمّام منجاب كجاست ؟!
اسرافكاري به جان دادن افتاد و هر بار كه به او گفتند: بگو: لا اله الا الله . اين بيت را مي خواند: خدايا! زني خسته روزي مي پرسيد: راه گرمابه ي منجاب كجاست ؟
و سببش آن بود كه روزي ، زني زيبا و پاكدامن ، از خانه به قصد گرمابه ي منجاب بيرون آمد و راه آن را نمي دانست و از خستگي ، از راه رفتن باز ماند . مردي را ديد، كه بر در خانه اش ايستاده است . نشاني گرمابه ي منجاب را از او پرسيد و او ، خانه ي خويش را به او نشان داد . چون زن درون رفت در را بر او بست . اما زن ، همين كه مكر او را دانست ، از خويش روي خوش نشان داد و گفت : طعام و بوي خوش فراهم كن و زود باز گرد ! و چون مرد بيرون رفت ، او نيز از خانه خارج شد
و از او رهايي يافت .
بنگر! كه اين لغزش ، چگونه او را به هنگام مرگ از اقرار شهادت باز داشت با آن كه جز كشاندن زن به خانه و انديشه زنا مرتكب گناه ديگر نشده بود .
شيخ بهايي(ره)،كشكول،دفتر اول،ص185

محمد حسين محمدي،هزار و يك حكايت اخلاقي،ح497،ص369

www.javani.loxblog.com

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:

 

روایت شده است که بانو فاطمه ( سلام الله علیها ) به اسماء بنت عمیس فرمودند :
إِنِّي قَدِاسْتَقْبَحْتُ مَا يُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ إِنَّهُ لَيُطْرَحُ عَلَى الْمَرْأَةِ الثَّوْبَ
 فَيَصِفُهَا لمَنْ رَأَى وقالت: إني نحلت وذهب لحمي ألا تجعلين لي شيئا يسترني .
من آنچه را که بر پیکر زنان ( به هنگام مرگ ) می سازند زشت می انگارم .
جامه ای را بر او می افکنند که آن پیکر را به هر بیننده ای می نمایاند .
من تكيده و لاغر شده ام و تنم آب رفته است ،‌
آيا چيزي بر من نمي گذاري كه مرا بپوشاند ؟
اسماء گفت :وقتی من در سرزمین حبشه بودم دیدم آنها چیزی را می ساختند .
شاید شما را به شگفتی آورد ، می خواهید آن را برای شما بسازم ؟
حضرت پاسخ  فرمود :آری .
اسماء تختی را طلبید وآن را واژگون بر زمین نهاد .
سپس چند چوب خواست و آن ها را بر پایه های تخت محکم کرد .
بعد هم پارچه ای به روی آن کشید و گفت :این طور دیدم درست می کنند .
فاطمه (سلام الله علیها ) فرمود :
 اصنعي لي مثله أستريني ، سترك الله من النار .
 مانند همین را برای من بساز .
مرا بپوشان خداوند تو را از آتش بپوشاند .
همچنین روایت شده است که وقتی بانو ، شکل آن تصویری که اسماء ساخته بود، دید ،
تبسمی بر لب آورد و تا آن زمان به غیر از همان لحظه ،‌ خنده بر لبش نیامده بود
و فرمود : مَا أَحْسَنَ هَذَا وَأَجْمَلَهُ لاتُعْرَفُ بِه الْمَرْأَةُ مِنَ الرَّجُلِ .
 این چه زیبا و نیکو است . در آن نمی توانند زن را از مرد  تشخیص دهند .
 
غم خانة فاطمه زهرا،(ترجمه كتاب بيت الاحزان مرحوم حاج شيخ عباس قمي (ره)،مترجم:سيد محمدرضا طباطبايي

www.javani.loxblog.com

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:

 

امامعلیعلیه السلام :
«مَن اََطاعَ الوَاشیِ ضَیّع الصَّدیق
هرکس درباره ی دوستش به
حرف سخن چین گوش بدهد ،
حق دوستی راتباه کرده است.
نهج البلاغه،حکمت 239
 
www.javani.loxblog.com

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:

 روايت شده است كه هارون الرشيد هنگامي كه امام كاظم

عليه السلام در حبس بود، كنيزي عاقل و زيبا به نزد حضرت

فرستاد تا آن حضرت را خدمت كند و ظاهراً قصدش

در اين كار آن بود كه شايد آن حضرت به سوي آن كنيز ميل كند

و ارزش او در نظر مردم كم شود يا آنكه براي ضايع كردن آن

حضرت بهانه به دست آورد و خادمي فرستاد تا از حال او

با خبر شود، خادم ديد كه آن كنيز پيوسته براي خدا

در سجده است و سر از سجده بر نمي دارد و مي گويد : 

قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ سُبحانَك سبحانَك سبحَانك!

پس آن كنيز را به نزد هارون بردند، هارون ديد از خوف خدا

مي لرزد و چشم به آسمان دوخته و مشغول به نماز گشت،

از او  پرسيدند : اين چه حالتي است كه تو پيدا كرده اي؟

گفت : عبد صالح (امام كاظم عليه السلام)را ديدم كه چنين بود

و  پيوسته آن كنيز به همين حال بود تا وفات كرد.

ابن شهر آشوب آشوب اين روايت را از مفصّل نقل كرده و
علامه مجلسي رحمة الله عليه آن را در جلاء العيون نوشته.
منتهي الامال،شيخ عباس قمي رحمة الله عليه،ص354

www.javani.loxblog.com

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:

 

خدا ترسي زن باغبان !
سديدالدين محمد عوفي درجوامع الحكايات مي نويسد:
گويند دربصره رئيسي بود. وي روزي درباغ خود چشمش
بر زن باغبان افتاد.آن زن درغايت حسن ونهايت عفاف بود، پس باغبان را
ازپي كاري فرمود، تا ازنزد او دور شد،( رئيس)، زن را گفت: برو ودرها را ببند.
زن رفت وبازآمد وگفت: همه ي درها را بستم الّا يك دركه نمي توان بست.
(رئيس) گفت: آن كدام است؟ زن گفت:
آن دري است كه ميان تو و آفريدگار است
كه به هيچ سبيل(راه) ، آن در بسته نشود!
رئيس چون اين سخن بشنيد ، استغفار
 كرد و به توبت و انابت مشغول شد.
جوامع الحكايات/337

www.javani.loxblog.com

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

تقدیم به همه ی جوانانی که تصمیم دارند بهار عشق را در بهار عمر آغاز کنند و آن را به دست خزان پيري نسپارند و بهار عمر را در بهار عشق به خداوند در هم تنيده و در اين بهارِ بهاري،مرواريد وصال را در كلبه ي قلب خود محفوظ نگه دارند. تو قدر خرمي نوبهار عمر بدان****خزان گلشن ما را دگر بهاري نيست
نويسندگان
آخرين مطالب
آرشيو مطالب
5 آذر 1394
5 آبان 1394 3 مرداد 1394 3 تير 1394 5 خرداد 1394 3 بهمن 1393 1 مهر 1393 5 خرداد 1393 7 ارديبهشت 1393 7 فروردين 1393 6 فروردين 1393 4 فروردين 1393 3 فروردين 1393 5 آبان 1392 3 آبان 1392 1 مهر 1392 5 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 4 فروردين 1392 3 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 3 اسفند 1391 2 اسفند 1391 7 بهمن 1391 6 بهمن 1391 5 بهمن 1391
امکانات وب