خدا می بیند...God sees جوانا! رهِ طاعت امروز گير×كه فردا نيايد جواني زپير
| ||
حضرت علي عليه السلام:
آيا شما چنين دنيايي را بر همه چيز مقدم ميداريد؟
و بدان اطمينان ميکنيد؟
يا درآرزوي آن به سر ميبريد؟
پس دنيا بد خانهاي است
براي کسي که خوش بين باشد،
و يا از خطرات آن نترسد،
پس بدانيد!- و ميدانيد-
که آن را ترک ميکنيد و از آن رخت برميبنديد،
و پند گيريد از آنها که گفتند:
(چه کسي از ما نيرومندتر است؟«1»)
سپس آنان را به گورهايشان سپردند
بي آنکه سوارکارانشان خوانند،
و در قبرها فرود آوردند
بي آنکه همسايگان ناميده شوند،
از سطح زمين، قبرها،
و از خاک کفنها،
و از استخوانهاي پوسيده ،
همسايگاني پديد آمدند، که هيچ خوانندهاي را پاسخ نميدهند،
و هيچ ستمي را باز نميدارند،
و نه به نوحهگري توجّهي دارند.
نه از باران خوشحال
و نه از قحطسالي نوميد ميگردند،
گرد هم قرار دارند و تنهايند،
همسايه يکديگرند، اما از هم دورند،
فاصلهاي با هم ندارند، ولي هيچگاه به ديدار يکديگر نميروند.
نزديکانِ از هم دورند،
بردباراني هستند که کينهها از دل آنان رفته،
بيخبراني که حسد در دلشان فرومرده است.
نه از زيانِ آنها ترسي،
و نه به دفاع آنها اميدي وجود دارد.
درون زمين را به جاي سطح آن براي ماندن انتخاب کردند
و خانههاي تنگ و تاريک را به جاي خانههاي وسيع برگزيدند.
به جاي زندگي با خويشاوندان، غربت را،
و به جاي نور، ظلمت را برگزيدند،
به زمين بازگشتند، چونان که در آغاز آن را پابرهنه و عريان ترک گفتند،
و با اعمال خود به سوي زندگي جاويدان و خانه هميشگي کوچ کردند،
آنگونه که خداي سبحان فرمود:
(چنانکه آفرينش را آغاز کرديم، آن را باز ميگردانيم،
وعدهاي برماست و همانا اين کار را انجام خواهيم داد.«1»)
1-انبياء 104
نهج البلاغه،ترجمه مرحوم دشتي،ص207
خطبه 111،قسمت 5
برچسبها: [ 18 / 6برچسب:پرهيز از دنياي حرام,دنيا,جهان,حرام,دنياي حرام,دنيا در نظر حضرت علي عليه السلام,علي و دنيا,مرگ,قبر,نهج البلاغه و دنيا,نهج البلاغه و زندگي دنيا,حالات مردگان,همسايگان در قبر,خاك كفن,استخوان هاي پوسيده,حسد از دلشان رفته,, ] [ 1:1 ] [ oroojloo ]
[
علماي علم اخلاق،دنيا خواهي ودنيا پرستي را در مثالي جالب چنين نقل كرده اند:«حال كسي كه به لذات دنيا مشغول است مثل كسي است كه در چاهي عميق به ريسماني و طنابي آويخته كه داخل چاه است،چون به وسط چاه رسد،نظر كند به پائين چاه و اژدهائي ببيند كه دهن گشوده و منتظر است كه سقوط كند و او فرو برد،و دو موش سياه و سفيدي در بالاي چاه مشغول جويدن طناب هستند و لحظه اي از بريدن درنگ نمي كنند و در وسط چاه زنبورها خانه كرده اند و ديواره چاه قدري عسل كه با خاك آميخته است و زنبورها بر آن جمع شده اند،با وجود اينكه اژدها را ديده و دو موش را ملاحظه نموده و مي داند كه در اندك زماني،آن طناب قطع مي شود و طعمه اژدها خواهد شد با اين وجود رو به عسل خاك آلود آورده و مشغول ليسيدن آن مي شود و با زنبورها به زد و خورد مي پردازد و به طوري كه همه حواس خود را متوجه آن ساخته و از بالا و پايين بي خبر.
اين مثلي است كه هر كه در آن انديشه كند مي داند كه حال دنيا پرستان مطابق اين است كه اگر حكم به حماقت چنين شخصي شود و در حالي كه خود را هم اگر از اهل دنيا باشد بداند كه او هم احمق است،زيرا در اين مثال چاه، همين خانه دنيا است،و طناب، رشته عمر است و اژدهاي دهن گشوده، مرگ است و دو موش سياه و سفيد، روز و شب است كه بي درنگ مشغول بريدن رشته عمرند.وعسل خاك آلود، لذات دنياست كه به هزار گونه زحمت و
كدورت وسختي و مصيبت آلوده است و زنبورها، اهل روزگار و طالبان دنيا هستند.»
معراج السعاده،ص264وجامع السعادت،ج2،ص57
برچسبها: |
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |